حق گوریل شدن در مواجهه با ملالتهای تمدن مدرن
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۰۰۲۴۹
اعتماد نوشت: این نمایش به سازمان بروکراتیکی میپردازد که وظیفهاش متحول کردن انسانهای به بنبسترسیده است.
فضای انتزاعی نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمیکند»، یادآور انبوه آثاری است که تلاش دارند یک جهان اتمیزه و فاقد چشمانداز روشن را بازنمایی کنند. مجید شکری در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان، در نمایشی که این شبها در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر بر صحنه است، به یک سازمان عریض و طویل بروکراتیک میپردازد که وظیفهاش متحول کردن انسانهایی است که به هر دلیل به بنبست رسیده و دوست دارند زندگی خود را تغییر دهند و به اصطلاح متحول شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابراین ماجرایی که بر صحنه شکل میگیرد، بیآنکه زیستجهان تماشاگران را درگیر کند «درخودماندگی» شخصیتها را به نمایش میگذارد که منزوی و کمابیش غیرتاریخی هستند و روایت زندگیشان ملالآور است و فرجامی تلخ و فروبسته را بشارت میدهد. چرایی این مساله به نگاه تقدیرمابانه و کمابیش ایدئولوژیک نویسنده و کارگردان بازمیگردد. به دیگر سخن در این اجرا، باور چندانی به رخدادهای پیشبینیناپذیر آینده وجود ندارد و همهچیز گرفتار ذاتباوری و دترمینیسم ساختاری است. با این نقشه راه اصولا امکان تحول و رستگاری برای آدمهای نمایش وجود ندارد و چشمانداز روبرو تیره و تار است. پس بیجهت نیست که استعاره «گوریل غمگین» غیاب رهایی و ناممکن بودن شادمانی را بازتاب میدهد. همچنانکه «اریکا فیشر - لیشته»، در کتاب «تاریخ درام و تئاتر اروپا» توضیح میدهد تئاتر به مانند آیینهای گذار، نوعی از اجرای فرهنگی است که به خلق، شکلگیری و تغییر هویت افراد میپردازد.
فیالواقع «تئاتر» ایستادن در فضای آستانهای است و امکان گذر از مرزهای این آستانگی و کسب هویت تازه. در نمایش مجید شکری، این فضای آستانهای چندان ساخته نمیشود حتی اگر تمنای اجرا، تبدیل شدن انسان ملالزده به گوریل باشد. یک مکانیسم معکوس که یادآور دارونیسم اجتماعی است و علیه تمدنی که انسان را گرفتار کرده قیام میکند. اما چرا این دارونیسم معکوس به درستی کار نکرده و توان رادیکال شدن نمییابد تا نقدی باشد به تمدن و ملالتهایش؟ چون به قول اریکا فیشر- لیشته «در تئاتر (از منظر ساختاری) همیشه مساله بر سر خلق هویت و هویتهای متغیر است. سوای کنشهای موجود، همیشه موضوع، ابعاد و عوامل خاصی است که به فرد اجازه میدهد بگوید «من» که او را نسبت به خودش آگاه میکند، یعنی نوعی خودآگاهی به عنوان عضوی از یک فرهنگ، یک ملت، یک قومیت، یک اجتماع مذهبی، یک طبقه یا گروه اجتماعی، یک خانواده یا یک فرد. تئاتر در فرهنگها و دورههای مختلف این شرایط کلی را به شیوههای بسیار متفاوت و منحصربهفردی محقق کرده است.» به نظر میآید «من» این نمایش، هیچکدام از این مولفههای هویتبخش را ندارند.
به دیگر سخن معلوم نمیشود او به عنوان یک انسان، متعلق به چه طبقهای است یا به چه مذهبی باور دارد، معلوم نیست اهل کجا و کدام ملیت و قوم و قبیله است. وقتی «من» ساخته نمیشود، وضعیت آستانهای و کسب هویت تازه هم ساخته نخواهد شد. چراکه همهچیز انتزاعی، غیرتاریخی و غیرانضمامی است. این اجرا به مانند اغلب نمایشهای انتزاعی وطنی این سالها شبیه یک جنین در زهدان است. گویی قرار نیست هیچگاه تولدی صورت گیرد چراکه رشدی وجود نداشته تا خروج از این فضای فروبسته ضرورت یابد. باید پرسید این رویکرد انتزاعی به جهان نشانه چیست؟ آیا یک انتخاب زیباشناسانه و تا حدودی هستیشناختی است یا امکانی برای تابآوری در مواجهه با فرامین پیدا و پنهان نهادهای نظارتی که این روزها بیش از پیش گسترش یافته و گروههای اجرایی را به محافظهکاری بیشتر سوق دادهاند. به نظر میآید هر دوی این عوامل نقش اساسی ایفا کردهاند تا یک فضای انتزاعی خلق شود بیآنکه اصطکاک چندانی با وضعیت اینجا و اکنونی ما داشته باشد. اجرا به دغدغههای هستیشناختی انسان مدرن در باب نیهیلیسم و شیوارگی میپردازد، اما نسبت چندانی با انسان معاصر ایرانی برقرار نمیکند. به اصطلاح «نه گرم است و نه سرد» و ترجیح میدهد بی موضع باقی بماند. حتی تلاش نمیکند آن سازمان مخوف و عریض و طویلی را که مدام در رابطهاش حرف میزند به اندازه بر صحنه احضار کرده و رویتپذیر کند. مثل اغلب نمایشهایی که از هر گونه مواجهه با ممیزی پرهیز میکنند این اجرا برای برساختن جهان مالوف خویش لاجرم به سمبولیسم پناه میبرد. راهی مطمئن، اما ملالآور برای گذشتن از موانع پیدا و پنهان نظارتی. اما نتیجه بیشک تولید نمایشی است که چه به لحاظ فرم و چه از منظر محتوا، سترون و مصرف شده است و شوقی برنمیانگیزند و به نوعی رفع تکلیف محسوب میشود.
مجید شکری و گروه جوان اجراییاش به مانند اغلب گروههای تئاتری، پول چندانی برای طراحی صحنه ندارند. آن بیچیزی که در سالن سایه مشاهده میشود ربطی به گروتفسکی و «تئاتر بیچیز» ندارد بلکه دردنشان یک وضعیت غمبار است که هزینههای سرسامآور تولید بر گروههای اجرایی آوار میشود. از یاد نبریم که فضای علمی- تخیلی این اجرا به یک طراحی کمابیش مصرفانه و شکوهمند احتیاج دارد تا بتواند از پس فضاسازی دیستوپیایی/یوتوپیایی برآید. اما آن چیزی که بر صحنه مشاهده میشود فقر و مسکنت نالازم و آزاردهندهای است که همهچیز را تقلیل میدهد. فیالمثل آن وسیله تنفسی یا تزریقی را به یاد آوریم که به لباس بازیگران وصل است. ترکیبی از ورقههای آلومینیومی بستهبندی ظروف غذا با سطل مصرفشده ماست که بهشدت توی ذوق تماشاگران میزند. اجرا برای برساختن یک وضعیت پساصنعتی به اشیا و تجهیزات مناسب احتیاج دارد، اما شوربختانه چیزی که بر صحنه مشاهده میشود بازنمایی یک موقعیت کمابیش توسعهنیافته و سنتی است. به لحاظ اجرایی، دقایقی که کلام کنار گذاشته شده و بدن بازیگران، صحنه را از آن خود میکند، شوقانگیز است.
مجید شکری بدن بسیار آمادهای دارد و در بعضی از صحنهها با مهارت مثالزدنی، نقش یک مامور سازمانی را با حرکات محیرالعقول بدنی خویش، ایفا میکند. البته گاهی این نمایش دادن افراطی مهارت بدنی، متکلفانه است و از دل مناسبات طبیعی روابط انسانی بیرون نمیآید. اما به هر حال برای اجرایی که مستعد ملال و یکنواختی است هنرنمایی این بدن تربیتشده جذاب و تماشایی است. توانایی بدنی این بازیگر همچون سرمایهای که میتواند در آینده به ساختن فرمی از تئاتر فیزیکال منتهی شود، چندان در بند کلام نیست و یادآور سنتهای جذاب سرگرمی، چون سیرک و شعبدهبازی است. تئاتر این روزهای ما بیش از اندازه به کلام وابسته شده و ظرفیتهای مغفولمانده نمایشی را کنار گذاشته است.
بنابراین گاهی لازم است تماشاگران از سیطره کلام رها شده و با تماشای بدنهای آماده، سرگرم شده و به وجد آیند. در نهایت این نمایش را میتوان از آن دسته اجراها دانست که این روزها در غیاب حرفهایها، امکان این را یافتهاند در یکی از سالنهای تئاتر شهر بر صحنه آیند و جهان برساخته خویش را در معرض تماشای مخاطبان قرار دهند. با آنکه از همان ابتدا حادثهای برای یکی از بازیگران اصلی نمایش اتفاق افتاد و گروه اجرایی را گرفتار سختی مضاعف کرد، اما در کل، این اجرا حاشیه چندانی نداشته و در سکوت به کار خود ادامه داده است. به نظر میآید آن دسته از اجراها به لحاظ مالی موفق هستند که علاوه بر کیفیت، واجد حواشیهای جذاب و تبلیغات گسترده مجازی باشند. نکاتی که این اجرا کاملا از آن دور است و به قولی در بیخبری شروع میشود، ادامه مییابد و در بیخبری کارش را به پایان میرساند.
اجرایی که حامی مالی معروفی ندارد و یکی از چهرههای شناختهشده تئاتر و سینما، در رابطهاش تبلیغات نکرده است. پس طبیعی است که در این جهان مبتنی بر رقابت، بدون بازیگر چهره و تبلیغات گسترده، اقبال چندانی نبیند و بعد از مدتی به فراموشی سپرده شود. این قبیل اجراها برای دوام آوردن و مطرح شدن بیش از هر چیز میباید به توانایی و زیباشناسی خودشان تکیه کنند و در این مسیری که قدم گذاشتهاند، حرف تازهای بزنند و از طریق فرم، «امر نو» را بر صحنه احضار کنند. شوربختانه با این جهان انتزاعی و روایتهای محافظهکارانه، موفقیت چندانی در انتظار این گروه جوان متصور نیست و به میراث تئاتری کشور چیزی افزوده نخواهد شد. نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمیکند» میتواند خود را با نمایشنامه «گوریل پشمالو» یوجین اونیل مقایسه کند. اینکه همچنان بر صحنه آوردنش یک چالش حرفهای برای کارگردانهای مطرح دنیا است.
اونیل طبقات فرودست جامعه را از یاد نمیبرد و روای مسخ شدن انسان مدرن در سرمایهداری قرن بیستمی است. نمایشنامه «گوریل پشمالو» بر یک فضای آستانهای ایستاده و در تلاش است با عبور از آن، هویت جمعی تازهای را رقم زند. اما در نمایش «کسی برای یک گوریل تنها کاری نمیکند» حتی بستهبندی شدن شخصیت اصلی و سپرده شدن به قسمت ضایعات، تماشاگران را بهتزده نمیکند. این است تفاوت یک درام دورانساز با انبوه نمایشنامههایی که چیزی بر ما نمیافزایند و توان عبور از یک فضای آستانهای را در خود نمییابند. تئاتر آینده میبایست بیش از این شجاعت خطر کردن داشته باشد و حرف تازه زند. گفتن همان حرفهای قدیمی با همان فرمهای قدیمی، چیزی جز محافظهکاری نیست و فضیلتی هم ندارد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: گوریل پشمالو نمایشنامه قیمت طلا و ارز قیمت موبایل فضای آستانه ای بر صحنه برای یک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۰۰۲۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مظلومتر از تئاتر، موسیقی اصیل ایرانی است/ تخصیص یارانه دولتی برای سفره فرهنگی مردم
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کنسرت «اشعار نو از نغمههای کهن» در نوزدهمین شب موسیقی فرهنگسرای ارسباران در شبهای پنج شنبه و جمعه، ۶ و ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ برگزار شد. در این کنسرت که به سرپرستی محمدرضا برزین و خوانندگی صادق شیخ زاده اجرا شد، تصنیفها و قطعات پیش در آمد اصفهان، شاه ختایی، پنبه جاری، المنت و لله، کهربا، نخجیر، ریشه در خاک، حریم یار، کردی و آفتابکاران با آهنگسازی علی اصغر بهاری، محمد رضا برزین، صادق شیخ زاده و قطعاتی با ملودیهای قدیمی و محلی بر اساس اشعاری ازهوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، فاضل نظری، علی حاتمی، حامد عسگری و اشعار محلی اجرا شد.
صادق شیخ زاده خواننده درباره این کنسرت گفتوگویی با خبرگزاری آنا انجام داده که مشروح آن را میخوانید:
لطفا درباره جزییات این کنسرت برایمان توضیح بدهید .
کنسرت نغمههای کهن یا اشعاری نو از نغمههای کهن یک اجرای دغدغه انگیز برای شنیده شدن نغمههای با اصالت است، آنچه که امروزه بیشتر مردم در ارتباط با گذشته با آن در ارتباط هستند. تمام تلاشمان این بود که بتوانیم در قالب یک موسیقی اصیل به بازخوانی نغمههایی بپردازیم که برگرفته از موسیقی فولکلور، موسیقی دستگاهی یا برگرفته از رسوم و آیینهای مناطق مختلف هستند تا با اشاعه آنها مردم شعر تازه بشنوند و فضایی تداعی کنیم که اگر چه به جهت کلامی به مردم نزدیکتر است، اما ممکن است نغمههای آن در طول سالیان سال فراموش شده باشد.
چطور شد در فرهنگسرای ارسباران اجرا رفتید؟
از سویی به جهت حمایتهای فرهنگسرای ارسباران و اینکه تصمیم گرفتیم جایی اجرا برویم که مردم هم قدرت خرید داشته باشند و بتوانند در این کنسرت شرکت کنند و خوشبختانه استقبال هم از کنسرت خوب بود به طوریکه یک سانس را به دو سانس در دو شب رساندیم ، امیدواریم این استقبال ادامه پیدا کند و بتوانیم در روزهای دیگر هم اجرا داشته باشیم
درباره قطعات و سازندگان آن هم برایمان توضیح دهید؟
اجرا توسط قطعات تنظیم و یا ساخته شده محمدرضا برزین اتفاق میافتد که نوازنده خوبی در ساز سه تار است، سنتور را سوها شمعدانی،عود آناهیتا نصیریان، سازهای کوبهای پویان توکلی ، تنبک امیرحسین تات و ساز سه تار با مسعود صادقی است.
با توجه به مبالغ بالای کنسرتها در این ایام، چقدر قدرت خرید مردم و حضور عموم برای شرکت در این کنسرت برایتان اولویت داشت؟
در واقع این نکته برایمان حائز اهمیت بود، چقدر هم خوب است که دولت و حاکمیت بخشی از هزینههای کنسرتها را تقبل کند. بدون تعارف این تعداد کنسرتی که هر شب در کشور برگزار میشود اگر بخشی از هزینهها را هم دولت بدهد، خیلی استقبال چشمگیر میشود، بنابراین سر سفره فرهنگی مردم باید یارانههای دولتی با حمایتهایی این چنین داشته باشیم که خوشبختانه ما توانستیم از آن برخوردار شویم.
ما امروز میبینیم که حتی خوانندههای شهیر موسیقی ایرانی روی به موسیقیهای الکترونیک و موسیقیهای غیر ایرانی میآورند، حتی به نظر من آن موسیقیها موسیقیهای پاپ نیست همانطور که بهتر از من میدانید موسیقی پاپ موسیقی مردمی هست بنابراین یک موسیقی میتواند موسیقی کلاسیک باشد، فولکلور باشد حتی سنتی باشد به خاطر فرم اجرا ولی پاپ تلقی شود، یعنی جمیع مردم با آن احساس نزدیکی کنند، حتی این موسیقیهایی که توسط بعضی از خوانندهها اجرا میشود و به روی صحنه میرود موسیقیهای پاپ نیستند.
البته برخی هم موسیقی خاص هستند، موسیقی که در ژانر موسیقی الکترونیک، موسیقی کلاسیک، حتی موسیقی کلاسیک غربی است ولی باز این حرف به این منظور و به این مفهوم نیست که آنها نباید باشد چرا آنها هم باید باشند، اما اقبال صد درصدی خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی به آن موسیقیها منجر به این میشود که این سمت ما خیلی خالی باشیم ما خیلی تنها و معدود باشیم امروزه شما میشنوید که توسط یک سلسله از هنرمندان عزیز و گرامی ابراز نگرانی درباره تئاتر وجود دارد، این هم به جا است اما واقعا باید بگویم که مظلوم تر از تئاتر، موسیقی اصیل ایرانی است حتی موسیقی سنتی هم نه، موسیقی اصیل ایرانی.
متأسفانه به دلیل ذائقهای که توسط عدهای بین مردم ایجاد شده، دافعه نسبت به سازهایی چون سه تار، سنتور،عود، سازها کوبهای و آواز ایرانی ایجاد شده است، در صورتی که اینها شاخههای موسیقی اصیل ایرانی هستند.
شما سالهاست که در عرصه آواز ایرانی فعالیت میکند، دراین باره چه تجربیاتی دارد و برایمان بگویید.
به عنوان کسی که برنامه های مختلف داشتهام میگویم، که اتفاقاً مردم در مناسبتهای آیینی خودشان بسیار هم علاقمند این موسیقی و آوازها هستند، اگر این آوازها درست طراحی شود برای لحظات خلوت آدمی فوق العاده است.
ما انسانها دارای حالتهای مختلف، متنوع و گوناگونی به جهت روانی هستیم و برای هر کدام از این حالتها موسیقی خاص خود را طلب میکنیم و مثل یک نوع تغذیه روحی است، به همین دلیل ما به تمام فرهنگها که از دل فرهنگ خودمان بیرون میآید ادای دین میکنیم و به آن اصالت میدهیم و در این مواجهه هم نیاز داریم که هر کدام از آنها را مصرف کنیم اتفاقاً موسیقی جدی هم موسیقی مصرفی است، اما موسیقی مصرف شده برای حالات خاص آدمی و هر آدمی البته حالات خاص خودش را دارد اما این طیف حالتها از چند گونه بیرون نیست و من امیدوارم که این نوع اجراها مورد حمایت قرار بگیرد.
بنابراین اگر حمایت درستی صورت گیرد، اقبال مردمی هم زیاد میشود و ما با فوجی از مخاطب روبه رو میشویم، در حال حاضر کنسرتهایی که در سالنهای مجلل برگزار میشوند که بعضا حتی استانداردهای ابتدایی موسیقی را هم ندارند. ما سالن تخصصی اجرای کنسرت کم داریم اما هستند اندازهای که کارمان راه بیافتد.
انتهای پیام/